انیمیشن های سال ۲۰۲۱ همانند چند سال اخیر، سالی پر بار و قابل توجهی داشته است.
از آنجا که پاندمی ویروس کرونا در سال گذشته شیوع پیدا کرد، ثابت شد به همان اندازه انیمیشن به رسانه ای ایده آل برای تولیدات راه دور باشد که صنعت تصاویر متحرک به سمتش حرکت می کند. بنابراین تعجبی ندارد که سال ۲۰۲۱ با اینکه تولید بیشتر انیمیشن های سال ۲۰۲۱، پیش از شروع قرنطینه بوده، مانند سال های اخیر سالی پربار برای انیمیشن های قابل توجه بوده است. بهترین انیمیشن ها و مجموعه های تلویزیونی امسال به شدت متنوع بودند، از مستندی درباره ی مهاجرت و تجربه های عجیب و غریب با محوریت تراژدی دنیای واقعی، تا انیمه سری محدود تجربی در رابطه با تفکرات وجود انتزاعی و متراکم.
۱۰ عنوان از بهترین انیمیشن های سال ۲۰۲۱ کاملا سازنده محور بودند و شاید تعجبی نداشته باشد با توجه به این که اغلب سازمان های ذائقه ساز صنعت تلویزیون و فیلم کشور هنوز این رسانه را نوشدارو پس از مرگ سهراب می دانند- که کاملا ساخته ی خارج است. (پنج مورد از انیمیشن های محبوب، از ژاپن و سه مورد از اروپا هستند). برای سال ۲۰۲۲ امیدواریم، شرکت های بزرگ سرگرمی در امریکا، انیمیشن را به عنوان یک فرم هنری وسیع و عمیق شگفت انگیز بدانند و نه صرفاً گاو شیردهی برای کمدی های احمقانه و کسب درآمد از IP های پیشین.
۱۰ انیمیشن برتر از انیمیشن های سال ۲۰۲۱
-
انیمیشن بل (Belle)
در حال حاضر، بل پر فروش ترین فیلم انیمیشنی سوپراستار مامورو هوسودا، حتی پیش از اکران در ایالات متحده، است. تعجبی ندارد. بل با روایت بصری خیره کننده از دیو و دلبر در عصر دیجیتال، بسیار زیبا و مملو از چیزهایی است که در مورد زندگی دیجیتالی و نحوه ی تعاملمان در رسانه های اجتماعی می گوید. هم از طریق هنر مجازی- که در فیلم با نام U شناخته می شود، واقعیتی بی نهایت درخشان، فوق اشباع و تحت حمایت نام تجاری که در آن هویت ها ایجاد، مصرف و به شدت محافظت می شود- و هم از طریق شخصیت ها، این روایت را مدیریت می کند.
هروین سوزو (کلمه ژاپنی به معنی زنگ) دختری جوان خجالتی و عمیقا آسیب دیده است که در U شهرت و مقبولیت پیدا می کند تا این که در مسیر شهرتش به دیوی ضد اجتماعی (و عملا) خشن برخورد می کند که با او پیوندی محکم برقرار می کند. با احترام به فیلم دیزنی (حرکات دوربین در صحنه رقص!) اگر این انیمیشن را بازسازی بخوانید اشتباه کرده اید. هوسودا و استودیو چیزو، با کمک جین کیم و مایکل کاماچو، کهنه سربازان کارتون سالون و دیزنی، فیلمی ساختند که بیشتر درباره ی سفر بازگشت دختری جوان به زندگی پس از تحمل یک تراژدی است تا نسخه ی افسانه ای از عشق واقعی و موفق شدنش، برایش سخت تر است.
-
انیمیشن شهر ارواح (City of Ghosts)
الیزابت ایتو، خالق شهر ارواح به نظر از قدرتی که می تواند در جامعه ای ایجاد کند که نفرت در آن تقسیم شده، آگاهی دارد. او در مصاحبه ای درباره ی سریال های نتفلیکس گفت، حتی در زمان ساخت، این احساس که واقعاً به این نمایش نیاز داریم، وجود داشت که به نظر شبیه دنباله ای از حرکت های مطمئن در محله ها و جوامع تاریخی و متنوع لس آنجلس است.
ارواح این نمایش، خاطرات زنده و تاریخ شفاهی که در دهه های تغییر شهری حبس شده اند و قهرمانش زلدا (آگوست نونیز) را نشان می دهد که به شکل یک مستند عمل می کنند و این تغییرات را برای بیننده فهرست کرده و توضیح می دهد. شهر ارواح، نمایشی برای تمام سنین است که گاه به نظر می رسد میانه راه کاوشگر دورا و سیاره زمین قرار دارد. با این حال، در هر مرحله، از هر دوی آنها جذاب تر است. انیمیشن و شخصیت ها ممکن است ساده به نظر برسند اما داستان و هنر پس زمینه ی آن به شدت پیچیده است؛ هر دو، واقعیت ها و تخیلات یکی از غنی ترین شهرهای ۷۲ ملت غنی از فرهنگ امریکا را نشان می دهد.
-
انیمیشن انکانتو (Encanto)
پس از ۶۰ فیلم و با گذشت ۸۴ سال از اولین نمایش سفید برفی و هفت کوتوله، جدیدترین فیلم انیمیشن والت دیزنی، به نظر مانند فیلم های کلاسیک، تیزبینانه و گرم است.
انکانتو، به کارگردانی جارد بوش، بایرون هاوارد و کریس کاسترو اسمیت، مملو از ایده ی میراث و نحوه ی انتقال نام و اسرار فوق العاده ی خانواده ها به نسل های بعد است، ایده ای که حتی اگر هیچ کس نتواند با کنترل شرایط یا تغییر شکل به مانند خانواده ی انکانتو مادریگال ارتباط برقرار کند، ایده ای مرتبط است. قهرمان میرابل (استفانی بیاتریز) هیچ قدرت خاصی ندارد و احساس بی ارزشی در فیلمی دارد جدا از فشار خانواده، هیچ شرارتی ندارد. هم سرگرمی و هم حجم عاطفی فیلم، در بسیاری از صحنه های رو در رو با اعضای خانواده اش، خواهرانش لویزا و ایزابلا، تا عمویش برونو، بسیار درخشان است. استدلال اصلی انکانتو این است که ریشه هایی که ما را به خانواده پیوند می دهد، گاه حتی عمیق تر از ریشه های خونی است که باعث میشود پرورششان اهمیت بیشتری داشته باشد.
-
انیمیشن اوانجلیون روزی روزگاری (Evangelion)
آخرین قسمت از چهارگانه فیلم های بازسازی شده به کارگردانی هیداکی آنو که سری نمادین اوانجلیون نسل نئونی را بازبینی می کند که یک شاهکار و نوعی نقطه سر خط است. تمام کردن آن ممکن است سالها طول بکشد اما دلیلش می تواند سطح فراکیهانی این فیلم باشد. هر دقیقه ی روزی روزگاری، بر اساس طرح، به گذشته ای اشاره دارد که قبلا رخ داده اما هرگز احساس نمی شود در گذشته اتفاق افتاده است.
بارها و بارها، به ویژه در آخرین بخش فیلم، کارگردان به معنای واقعی کلمه و به صورت استعاری در را به روی ربات های انسان نمای غول پیکر در مقابل خانواده رنج کشیده ش می بندد- دیوار چهارم را شکسته و در ادامه می گوید می توانیم تنها معنای تمام شدن سریال را از آن برداشت کنیم. در پایان سریال بلند تقریباً سه دهه ای، روزی روزگاری، همه می خواهند بیننده حداقل اگر مجموعه های تلویزیونی و فیلم های تئاتری پایان اوانجلیون و مرگ (نسخه اصلی) را (در نتفلیکس) ندیده باشد، سه فیلم اول بازسازی (در حال چخش در پرایم ویدئو) را دیده باشد. علاوه بر این مستند هیداکی آنو: چالش نهایی اوانجلیون پیشنهاد میش ود تا درک کاملتری از اخلاق کاری کارگردان به دست آید. پرداختن به آن ارزشمند خواهد بود.
-
انیمیشن فرار کن (Flee)
چطور می توان با دوره کودکی مملو از رنج و تراژدی ناگفتنی کنار آمد؟ برای امین، قهرمان معجزه تصاویر متحرکی که فیلم فرار کن یوناس پوهر راسموسن، کارگردان دانمارکی است، پاسخ فرار کردن است از آن- یا حداقل پنهان کردنش، حتی از کسانی که بیشتر از همه دوست دارد- است.
روایت دوگانه ی به هم پیچیده ی این داستان، تلاش خانواده ی امین را برای فرار از افغانستان جنگ زده در طول بیش از یک دهه و تجربه خودش را به عنوان یک مرد همجنس گرایی که از مسیر دوگانه خودشناسی و بقا آشفته است، دنبال می کند. این فیلم به شکل ماهرانه ای دو سبک تصویری را به نمایش می گذارد- سبکی واقع گرایانه تر و پر از رنگ، و دیگری غرق در رنگ های خاکستری تیره و بژ که صرفا به صورت پیچیده ترین و دورترین خاطراتمان تصویر شده است- که با فیلم های واقعی پناهندگان و روایت های خبری کابل از زمان جنگ شوروی- افغانستان آمیخته است. سبک داستانی فیلم که محوریتش، گفتگوهای دردناک و ناپیوسته ی خود کارگردان با دوست و شخصیت اصلیش است، باعث می شود فرایند بررسی گذشته امین، محور اصلی روایت ها شود. این فیلم مستند به اندازه ی یک انیمیشین، حرفه ای است و یکی از بهترین فیلم های سال است.
-
انیمیشن الهه دیوانه (Mad God)
فیل تیپت، ناظر و کارگردان افسانه ای جلوه های بصری (جنگ ستارگان، پارک ژوراسیک، روبوکاپ) به مدت سه دهه، روی پروژه ای با عنوان الهه دیوانه کار کرد و به مدت سه دهه، هیچ کس مطمئن نبود این پروژه به پایان می رسد. محصول نهایی تقریباً با تمام انیمیشن هایی که در این لیست می بینید متفاوت است: یک فیلم استاپ موشن کاملاً کاربردی که اتفاقاً خشن، خون آلود با چاشنی سقوط به جهنم است، همراه با هیولاهای شیطانی با دندان های به هم فشرده، پزشکان سادیست و بچه هایی که جیغ می زنند. این فیلم به شدت مطابق با کتاب مقدس است- حتی با نقل قولی از لویتیکاس درباره شهرهای ویران آغاز می شود- اما چشم اندازش در قسمتی تحت عنوان گامبی تحقق یافته است. این همان چیزی است که تیپت، بعد از ظهر ها، آخر هفته ها و روزهای تعطیل رویش کار می کرد. هنگام استراحت، تصمیم گرفت یک افسانه ی جهنمی مفصل و تا حدودی مرموز بسازد که بیشتر از آن که به سوالات پاسخ دهد، سوال ایجاد کند. الهه ی دیوانه طولانی است اما ارزش منتظر ماندن دارد.
-
انیمیشن تاکسی عجیب (Odd Taxi)
یک سیاه نمایی بی نقص پر از رمز و راز. نقدی عالی بر جامعه معاصر ژاپن و فراتر از آن. یک درام خنده دار و کمدی ترسناک.
تاکسی عجیب، همه ی اینهاست. علاوه بر این، سر و صدای یک راننده تاکسی که فکر می کند یک شیر دریایی است؛ یک پرستار آلپاکا بالای سرش و دکتر گوریل که برای او کار می کند؛ یک یاکوزای تقریبا بیش از حد باهوش و رقیبش، یک جوجه تیغی تند و تیز؛ شخصیت اینترنتی یک اسب آبی غول پیکر؛ و بقیه. اولین انیمه ی باکو کینوشیتا، کارگردان- با فیلم نامه ای از تازه وارد انیمه ی دیگر، کازویا کونوموتو- شگفت انگیز است. بصری آن مسلماً، بیش از کرونچیرول در نیکلودئون، برجسته بوده (با توجه به این که بر خلاف اکثر انیمه ها، بیشتر دیالوگ ها قبل از اجرای انیمیشن ضبط شده بود) و داستان سرایی آرام سریال بسیار تأثیرگذار بود. مانند هر اثر سیاه نمایی خوب، که می توانید به آن اعتماد کنید، همیشه جای سوال در آن وجود دارد و دیالوگ ها تقریبا به همان اندازه ی شوخی ها مهم است. بهتر از این، فرود اثر در ذهن می ماند که در مجموعه ای از اسرار محوری در پایانی پر دل و جرأت و فقط یک تأثیر شیطانی، پیچیده می شود.
-
انیمیشن پسر سانی (Sonny Boy)
ما در جامعه، تلویزیون را سرگرمی می دانیم نه هنر، اما هر چند وقت یک بار، سریالی می آید که به نظر می رسد آن قدر بلند فریاد می زند که حتی قوی ترین شک کنندگان هم نمی توانند کمکی برسانند و متقاعد می شوند. پسر سانی، اولین نمایشی که توسط کارگردان کهنه کار انیمه شینگو ناتسومه ساخته شده است. در طول ۱۲ قسمت توهم آمیز ساخته مدهاوس، دانش آموزان یک مدرسه راهنمایی که بین مجموعه ظاهراً نامتناهی از جهان های عجیب و غریب گرفتار شده اند، مجبور می شوند از خودشان سوالات وجودی بپرسند: واقعیت چیست؟ انتخاب هایمان اهمیت دارد؟ چطور می توانیم انچه که از زندگیمان رفته- اگر واقعا از بین رفته- حفظ کنیم- و آیا باید این کار را بکنیم؟ پسران سانی به بسیاری از این سوالات با سوالات دیگر جواب می دهند، زیرا بازیگران اصلی و یارشان، یاد می گیرند با شرایط جدید و عجیب و غریبشان زندگی کنند یا برای فرار از آن با مجموعه ای بجنگند که به همان اندازه معمای فلسفی دارد. این نمایش واقعا عجیب است اما نکته اینجاست. پسران سانی، قطعا ناتسومه- شاگرد شینیچیر و واتانابه، خالق کابوی بیباپ که کارگردانی آثاری مثل مرد تک مشتی و دندی فضایی که بسیار چشمگیر بوده اند انجام داده اند- را به فیلمنامه نویسی تماشایی تبدیل کرد.
-
انیمیشن اجلاس خدایان (The Summit of the Gods)
اجلاس خدایان مانند شاهکارهای بلندبالا، به طرز شگفت آوری با رنگ های خاموش و کارهای خطی ساده، به شکل اجتناب ناپذیری احساس هیجان ایجاد می کند- فیلمی که در طول زمان اکرانش تلاش می کرد پیش برود و استعدادش را ثابت کند که غالباً در دو خط داستانی موفق می شود: فوکاماچی ماکوتو عکاس خبرنگار می خواست بداند چه کسی اولین بار به اورست صعود کرد، در حالی که هابو جوجی کوهنورد به شکل عجیبی در انجام این کار وسواس پیدا می کند. از هر دو مرد خستگی ناپذیر و البته نه همیشه دوست داشتنی، هنگام انجام مأموریت هایشان چیزهایی یاد می گیریم اما فیلم در دامنه ی کوهی که از آن بالا می روند و با انرژی می درخشد که انیماتورها به رهبری کارگردان پاتریک ایمبرت سکانس های صعود را به آن آغشته می کند. شخصیت ها با خطوط صاف طراحی شده اند که تداعی کننده قوس FX است، در حالی که مناظر پس زمینه چه در محیط های شهری چه در کنار صخره ها نقاشی شده باشند، خاکستری به نظر می رسند. ایمبرت به همه ی این فضاها، نفس می دهد و در صعودهای دشوار، تنش را با دقتی مرگبار افزایش می دهد.
-
انیمیشن مسیر اشک (Tear Along the Dotted Line)
اقتباس خفقان آور زروکالکار کاریکاتوریست ایتالیایی، از کمیکش، گواهی بر امکانات نامحدود انیمیشن و شرایط خلاقانهای است که میتواند ایجاد کند، است. با دیالوگهای پراکنده اما سرشار از مونولوگ، تقریباً کل مجموعه با صدای قهرمان کاریکاتوریست مضطرب، خشن و مبازرش زیرو، روایت میشود که حتی اگر تاکنون این نام وجود داشته باشد، نامی تحسین برانگیز است. خاطرات زیرو شکل و فرم قابل توجهی در کل داستان به خود میگیرد که مهترینشان تجلی فیزیکی وجدانش به صورت یک آرمادیلوی انسان نمای غول پیکر که دائماً با او درگیر است. تصور کنید اسب سوار بوجاک وارد گله گوزنهای احمق میشود که در شش قسمت ادامه پیدا میکند و ایدهاش را خواهید فهمید. تمام اینها، پیش فرض جالبی می سازند، حتی اگر نمایش درباره ی چیزی مهمتر از سختی از خواب بیدار شدن هر روزه در ذهن آشفته اش نباشد. اما وقتی سریال به پایان قسمت دومش میرسد، یک مسیر محوری آشکار میشود که زیرو و دوستانش را با شکستی غیرقابل توصیف مواجه میکند به طوری که مطمئنا بینندگان را وادار میکند لحظات پایانی را با اشک تماشا کنند.
تا به اینجا فهرست بهترین انیمیشن های سال ۲۰۲۱ را ذکر کردیم. به ادامه معرفی بهترین انیمیشن های سال ۲۰۲۱ میپردازیم.
-
انیمیشن شاگرد شامن (The Shaman’s Apprentice)
آنگاکو ساجاوجوک: شاگرد شامن
فیلم اینوکتیتوت زبان زاخاریاس کانوک کارگردان کانادایی که ریشه در فولکلور اینویت دارد، فیلم کوتاه استاپ موشن فوق العاده وهم آور با داستانی ساده است: شامن و شاگردش با مردی بیمار تماس میگیرد، سپس از دنیای مردگان دیدن میکند تا بداند چرا بیماریش بهبود نمییابد. این فیلم کوتاه با لحن و موضوعش، یادآور اقتباس کوجی یامامورا، انیماتور ژاپنی از فیلم پزشک دهکده فرانتس کافکاست، اما به جای فیگورهای اغراق آمیز یامامورا، استاپ موشن اینجا،به شکل ماهرانهای سینمایی شده است. جزییات بصری خارق العاده است- نور درخشان خورشید روی برف، درخشش کم آتش در یک کلبه اسکیمویی، عرق سرد روی صورت مرد بیمار، آن قدر واقع بینانه است که تقریباً میتوانید بویش را حس کنید- و طراحی صدا هم همین قدر خوفناک است. و در حالی که داستان کانوک، افسون پزشک روستایی با بیماری، مرگ و زندگی پس از مرگ را به اشتراک می گذارد، زیربنای اسطوره ای فیلم از بیگانگی وجودی کافکا برای معنویتی عمیق تر بهره می برد اگرچه به همان اندازه آزار دهنده. فیلمی زیبا و ناراحت کننده.
-
انیمیشن جانوران، فصل ۲ (Beastars)
این انیمه پیش دبستانی که به حیات وحش میپردازد- قهرمانانش حیواناتی انسان نما هستند- مسلماً یکی از بهترین انیمههایی است که در چند سال گذشته نتفلیکس ارائه کرده است (که با توجه به سرمایه گذاری سرویس پخش در فضای انیمه، چیزی برای گفتن دارد) و بدون شک یکی از خارق العاده ترین انیمه هاست. دنیای این سریال، دنیایی است که در آن گوشتخواران کلا از خوردن گوشت صرف نظر میکنند تا در کنار گیاهخواران زندگی کنند اما غلبه بر اشتیاق و عطش خون برایشان سخت است. سریالی که گرگ قهرمان آن، از یک خرگوش کوتوله سفید، آزار میبیند آن هم وقتی که سعی دارد راز این که چه کسی دوستش که دانش آموز ستاره مدرسه بوده، خورده را فاش کند- گوزنی که ترک تحصیل میکند تا با تخصص در فروش گوشت در بازار سیاه، شیر مغرور را راهنمایی کند؟ احتمالاً نه. باز هم، سریال به خاطر عجیب بودنش جذاب است و به علاوه، در فصل دوم، معمای قتل دوبرابر میشود و عناصر اپرای صابونی به اندازه یک استیک بزرگ قرمز و آبدار، راضی کننده است.
-
انیمیشن جهان سناتور (Centaurworld)
از زمانی که عصر ماجراجویی، در سال ۲۰۱۰ به صحنه آمد، فانتزیهای خانوادگی پسا آخر الزمانی که جدیت را با تاریکی احمقانه و شگفت آور ترکیب میکند، انیمیشن امریکایی بسیار خشمگین بوده است. جهان سناتور پس از همکاری نت فلیکس در کیپو و عصر جانوران شگفت انگیز و شی-را شاهزاده های قدرت در سنت، در نگاه اول، بیش از آن که شبیه به آنها باشد، تهدیدی برایشان محسوب میشود. قطعا این طور نیست. این نمایش از دو سبک انیمیشن کاملا متفاوت استفاده می کند- یکی در نیمه ی راه شی-را و افسانه ی کورا و دیگری در حد وسط عصر ماجراجویی و گاو و مرغ- درحالی که میل به تئاتر موزیکال استیون یونیورس را در نظر گرفته و با آنها میتازد. این سریال تا حدی هم نقطه پایان طبیعی روند ده سال گذشته انیمیشن امریکایی است و هم عمداً آنها را به عنوان چیزی بیش از نمایش اشک آور ده قسمت فصل اول مدیریت می کند. علاوه بر این، تونی هیل، سناتور زرافه جاش رادنر را ظاهراً ذهنی سطحی می خواند.
-
انیمیشن عبور (The Crossing)
این انیمیشن بلند رنگ روغن روی شیشه از نظر موضوعی، با انیمیشن های جنگی ترسناک فونان، قبرستان کرم های شبتاب و پرسپولیس، بیش از آثار الکساندر پتروف استاد نقاشی روی شیشه یا حتی لوونیگ وینسنت انیمیشن کار که با نقاشی های انیمیشنی اش، DNA تجسمی اش را به اشتراک می گذارد، اشتراکات دارد. این انیمیشن تصویرگری به موقع و دلخراش از کودکان پناهنده که در کشور نامعلوم اروپای شرقی از قتل عام فرار میکنند و در پایان فیلم، زندگی آنها به شکل وحشتناکی تغییر میکند، است: جدایی والدین، بیخانمانی، قاچاق انسان، ویرانیهای طبیعت، زندان و از دست دادنهای ظاهرا بیپایان. استفاده جسورانه ی فیلم از رنگهای اصلی و فرعی- قرمز و زرد درخشان ژاکت و دامن شخصیت کیونا، خالکوبیهای کبالت روی صورت جادوگران، سبزها و بنفشهای چادرهای سیرک- در ضربات قلم موی قوی در ژاکتها، با پس زمینه کمرنگ بژ و قهوه ای و مشکی روستاهای جنگ زده. عبور- که با استودیوهایی از دو قطب قدرتمند انیمیشن تاریخی اروپا، فرانسه و جمهوری چک و سومی از آلمان تهیه شده- هنوز در جشنواره بوده و هنوز به ایالات متحده نرسیده است. هر جا که باشد، ارزش دیدن دارد، فیلمی جنگی قدرتمند دیگر در رسانه ای که آنطورکه باید برای آنها شناخته شده نیست.
-
انیمیشن شیطان کش: قطار موگن (Demon Slayer: Mugen Train)
در ۱۵ دقیقه ابتدایی شیطان کش: قطار موگن، جنگلی سرسبز و زیبایی خیره کننده و گورستانی به سبک ژاپنی، شخصیتهای اصلی جذاب و رنگارنگ، و دیوی آتشین که توسط یک دیو تکه تکه شده، خواهید دید. مانند سریال شیطان کش که از آن گرفته شده، فیلم شیطان کش، به همان اندازه که با شخصیت های احساسی و درام مرتبط است با اکشن های دلخراش همراه است که ممکن است توضیحی باشد بر این که چطور به فیلمی پرفروش با رتبه R تبدیل شده است. بله، شاید بهتر باشد قبل از شروع فیلم، نمایشش را ببینید، اما توصیه ما این است که به آن به عنوان یک فرصت نگاه کنید نه یک کار طاقت فرسا.
-
انیمیشن شبح و مولی مک گی (The Ghost and Molly McGee)
دیزنی در شبح و مولی مک گی، یک برنده دارد، کمدی رفاقتی با نقش آفرینی نوجوانی خوش بین و یک شبح قلابی با قلب طلایی که در اتاق زیر شیروانی خانه جدیدش تسخیر میشود. بیل موتز و باب راث، گردانندگان نمایش، سالها در ایستگاه دیزنی بودهاند- اولین فیلمنامهشان برای این شرکت، در واقع، اردک شنل سیاه بود که به سال ۱۹۹۱ باز میگردد. به این ترتیب، این نمایش بخشهایی از لحن و طراحی را از چند فیلم به اقتباس گرفته است. بهترین سریال کمپانی والت دیزنی در طول این سالها، آبشار جاذبه تا کیم پاسیبل که کارگردانش استیو لوتر به تولید این سریال کمک کرد) با کمی هم خانه فاستر برای دوستان خیالی بوده است. جدای از این مقایسه، این نمایش نباید اقتباسی باشد زیرا حس منحصر به فرد ملایمی ایجاد میکند و ماهیت صداپیشگان اشلی برچ در نقش مولی و دانا اسنایدر در نقش شبح، که میشود برایشان مرد.
-
انیمیشن معجزه خدایان بهشتی (Heaven Official’s Blessing)
این انیمیشن درباره ماجرای یک ولیعهد که به خدای تبعید شده از چین باستان تبدیل شده و روحی قدرتمند که تقریباً سایر ساکنان قلمرو آسمانی از آن میترسند، به دلایل زیادی قابل توجه است. بزرگترین دلیل این است که عاشقانهای عجیب از چین است، کشوری که در آن حقوق LGBTQ دائما تهدید میشود و سانسور هنر تقریباً رایج است. پس به خودی خود ارزش تماشا دارد به خصوص این که سریال از عجایب بسیاری از انیمههای مشابه اجتناب میکند، اما معجزه خدایان بهشتی، چیزی بیش از عاشقانه محوری دارد. این انیمه، عمل و دسیسه را بدون زحمت با طنز متعادل میکند. پس زمینهای اسطوره شناختی قوی دارد که ریشه در اسطوره شناسی و فلسفه چینی دارد و فصل اول آن تازه شروع به نمایش میکند، که در انیمیشن به ندرت به مخاطبان امریکایی میرسد. خود انیمیشن فوقالعاده است و زیبایی شناسی نقاشیهای منظره سنتی چینی را در یک سبک هنری گنجانده است که در غیر این صورت برای بینندگان انیمه ایالات مجاور کاملا آشنا خواهد بود.
-
انیمیشن قطار بی نهایت (Infinity Train, Season 4)
نمیتوان گفت نویسندگان قطار بی نهایت از امتحان کردن چیزهای جدید بیزار بودهاند. در هر یک از فصلها، مجموعه گلچین انیمیشن علمی تخیلی هیجان انگیز اوون دنیس، محدودیتهای مفهومی خود را امتحان کرده اما متوجه شد که این مفهوم تقریباً به اندازه استعاره، نامتناهی است. خود سریال متأسفانه، چندان بیپایان نبود- دو فصل پس از انتقال از شبکه کارتون به HBO Max، شخصی در وارنرمدیا پس از آن که اعلام کرد سریال نقطه ورود کودک ندارد، سریال را قطع کرد. به نظر به خاطر آنکه سود آور نبود، این اتفاق افتاد اما در حقیقت سریال در آن فصل بزرگسال تر و تاریک تر شده بود. و فصل چهارمش- تفسیری بر روابط وابسته به هم که سرنوشت دو قهرمانش به طور جدایی ناپذیر به هم گره خورده بود- علیرغم عدم تغییر پاشنه آشیل که منجر به صحنه مرگی وحشتناک شده، به همان تیرگی فصل سوم است. در حالی که اوج داستانی این فصل مانند فصل های قبل کامل نبود، به نظر می رسد تا حدی موضوع اصلی به این شکل باشد: وقتی به همان اندازه که زندگی و دعواهای یک فرد مهم است، ناسالم زندگی کردنتان مهم باشد، مسیر پذیرش و خودشکوفایی سخت تر میشود. یادگرفتن برای کودکان آسان است؟ نه. یادگیری برای هیچ کداممان آسان نیست! این درس لازم و مهم است؟ بله. و قطار بی نهایت، تلویزیونی قدرتمند و ضروری بود.
-
انیمیشن شکست ناپذیر (invincible)
همراهی آمازون پرایم با انیمه پسران با ایدههای آشنا برای اکثر ابرقهرمانان بزرگسال مدرن- قدرت در برابر مسئولیت، مردانگی بی نظیر، و مانند آن ارتباط دارد، اما اجرای آن همان جاست که میدرخشد. در قسمت اول، مارک گریسون نوجوان در مییابد که قدرتهای فوق العادهای دارد و از نسل یک نژاد بیگانه است. او نمیداند پدرش، بزرگترین قهرمان زمین، یک روانپریش قاتل است. شکست ناپذیر که توسط شرکت سرگرمی سکای باند تولید شده، با کار گروهی از کهنه کارهای انیمیشن های ابرقهرمانی اجرا شده است: مدل های شخصیت کوری واکر، یکی از خالقان شکست ناپذیر، داستان هایی شبیه برادران کوپلند (قاضی جوان، کیپو و عصر جانوران شگفت انگیز) و یواخیم دوس سانتوس (افسانه ی کورا، لیگ عدالت بی نهایت) و کارگردانی ناظر جف آلن (مرد عنکبوتی، انتقام جویان، هارلی کویین). شات های ویژه، در صداگذاری، کارگردانی و به ویژه بازیگری انجام شده است. استیون یون، با اجرایی مرتبط و محکم در نقش مارک، گروه بازیگران را هدایت می کند در حالی که جی سیمونز، نقش دو گانه شخصیت پدر بی عیب و نقص و انحلال طلبی فاشیست را بازی می کند.
-
انیمیشن بچه کیهانی (Kid Cosmic)
هر سریال جدید کریک مک کراکن، یکی از استعدادهای بزرگ طراحی انیمیشن امریکا و خالق دختران نیرومند و خانه فاستر برای دوستان خیالی، رویدادی واقعی در دنیای انیمیشن است. اما بچه کیهانی به عنوان اولین نمایش مک کراکن برای دوره ی جریان، اولین سریال خودش هم هست. بچه کیهانی به داستان ابرقهرمانی کودک باز می گردد اما نمایش چیزی جز یک نمایش اپیزودی قدرت نیست. شخصیت صبور، شکوفایی دنیای ظریف و تمایل به کشف اینکه چقدر بزرگ شدن سخت است- حتی با وجود ابرقدرت ها- باعث می شود این سریال در بین انیمیشن های سال ۲۰۲۱ انیمیشنی برجسته باشد.
-
انیمیشن مایا و سه مبارز (Maya and the Three)
مایا و سه نفر پر جنبوجوش و بسیار رنگارنگ، اثر خورخه گوتیرز، افسانهای برای تمام سنین درباره شاهزاده خانمی جوان امریکایی و مبارزه او برای نجات مردمش است. این نمایش، سبک انیمیشن CGI متأثر از استاپ موشن را ترکیب می کند که استفاده از شمایل نگاری پیش از استعمار باستان را برای روایت سفر قهرمانی جذاب مایا، فرزند جنگجوی قوم تکا، آزاد می کند. صدا پیشگی گروهی از استعدادها (زوئه سالدانا، استفانی بئاتریز، ریتا مورنو، گائل گارسیا برنال، آلفرد مولینا و دنی ترژو تنها برخی از آنها هستند) و انیمیشن مایا و سه نفر در ۹ اپیزود کنار هم قرار گرفته اند که اغلب به معنای واقعی کلمه برای تأکید در صورت لزوم، از ابعاد خود بیرون می آیند. به قول خود گوتیرز با عشق و احترام به تمام امریکای لاتین، ساخته شده که معنای زیادی دارد.
-
انیمیشن بوکس مگالو (Megalo Box 2: Nomad)
هر انیمیشن مشت زنی به ناچار با سریال برجسته آشیتا نو جو- که افتخار یکی از تأثیرگذارترین سکانس های تاریخ انیمیشن را دارد- مقایسه میشود و بوکس مگالو، که خود بر اساس جشن پنجاهمین سالگرد این مجموعه ساخته شده است، نیز از این قاعده مستثنی نیست. اما بوکس مگالو داستان بیرحمانه ورزش های ضعیف در آینده تلخ ژاپن قرن بیستم است که در آن مبارزه کنندگان اسکلت بیرونی رباتها را در رینگ می گذارند. بوکس مگالو- خانه به دوش، فصل دوم این نمایش، به عنوان یک داستان مستقل در نظر گرفته می شود و حتی از داستان جو هم دور می شود. این فصل بر روی بوکس کمتر و کمتر تمرکز می کند و بیشتر به مسائل ذاتی این جهان می پردازد که مهمترین آنها فرهنگ در حال فروپاشی سرمایه داری است که مهاجران را به خاطر مشکلاتشان و مبارزه ی قهرمان داستان با اعتیاد، شکست ها و اشتباهات گذشته اش سرزنش می کند. این یک ضرب المثل دردناک از زمانه ماست، اما انیمیشنی بسیار زیاد و به اندازه ی کافی امید بخش است.
-
انیمیشن موبایل سوت گاندام (Mobile Suit Gundam Hathaway)
آخرین فیلم گاندام، بهترین فیلم این مجموعه حداقل در دو دهه اخیر است حتی اگر دقیقا برای تازه واردها در نظر گرفته نشده باشد. موبایل سوت گاندام هاتاوی از لحاظ عملکردی ادامه ضدحمله چار، فیلمی است که درگیریهای سریال اصلی موبایل سوت گاندام را میبندد. مانند این فیلم، هاتاوی کاملاً انیمشینی است و بسیار سریع و با انگیزه سیاسی پیش میرود. تفنگ و توطئه نیمه اول این فیلم، بیشتر شبیه تماشای فیلم جیمز باند است تا فیلم گاندام (اسم من نوآ، هاتاوی نوآ، نحوه ی معرفی قهرمان داستان است) و به عنوان اولین مورد از سه گانه ی برنامه ریزی شده، بسیاری از قسمت های آن به عنوان چیدمان یک درگیری بزرگتر به کار می رود. با این حال، نبرد اصلی فیلم در نمایش ترس از تماشای ربات غول پیکر از روی زمین و پرواز سربازان مهاجم و مکانیکیش و تخته های روی صفحه نمایش که وزن و واقع گراییش با بهترین فیلم های فرنچایز همخوانی دارد، عالیست.
-
انیمیشن نامو (Namoo)
انیمیشن، هیچ چیزی کمتر از فیلمها و سکانسهای زندگی که در عرض چند دقیقه از تلخی به شیرینی میرسد، ندارد: سکانس آغازین، مخاطب را نابود میکند و خانه مکعبهای کوچک احتمالاً قدرتمند تر هم هست. کارگردان کره ای نامزد اسکار اریک اوه نامو از استودیو بائوباب هم همینطور است. این فیلم با استفاده از کویل- ابزار انیمیشنی VR که قبلا توسط اوکلوس فیسبوک خریداری شده و اکنون در دست صاحبان اصلیش قرار دارد- و تصویر گذران زندگی یک مرد در مراحل رشد و اندوه ساخته شده است. در تمام این مدل، یک درخت تنها از جوانه نهال تا درختی بالغ می روید و بقایای تجربیات زندگی مرد را در شاخه هایش نگه می دارد. از نظر مفهومی همانقدر دوست داشتنی است که از نظر بصری زیباست.
-
انیمیشن رابین رابین (Robin Robin)
این نمایش ثبت شده در تعطیلات از انیمیشن آردمان، داستان استاپ موشن جذاب و به معنای واقعی کلمه سینه سرخی است که توسط موش هایی بزرگ شده که با یک بحران شخصیتی در مورد این که دقیقا چیست، سر و کار دارد. در طول مسیر رابین وارد نقشه های زاغی مادی گرا میشود که عاشق اشیای براق است و از طریق حنجره ریچارد گرانت آواز میخواند و با یک گربه گرسنه با صدای جیلان اندرسون ملاقات میند.
جذابیت رابین رابین، به کارگردانی دن اوجاری و مایکی پلیز، در جزییات – گرمای سوزن سوزن شدن برای خلق هر شخصت- و الزامات استاپ موشن است به این معنا که هر حرکتی که در عرض نیم ساعت روی صفحه می بینید، باید دقیق باشد.
-
انیمیشن جنگ ستارگان: چشم اندازها (Star Wars: Visions)
جنگ ستارگان: چشم اندازها، مانند آنی ماتریس دو دهه قبلترش، هرگز سعی نمیکند این ایده را به شما بفروشد که به خاطر مالکیت معنویش یک مجموعه انیمه مناسب برای هالیوود است. فقط به هنرمندان اجازه میدهد کارشان را انجام دهند و کارشان خیره کننده است. ۷ استودیو، ۹ فیلم کوتاه این مجموعه را خلق کردند که آثار متفاوتی مثل فیلمهای شامبارای ژاپن، موسیقی پاپ پانک و خود جنگ ستارگان را به تصویر کشیدند. لحن و روایت هر یک به شکل قابل توجهی با دیگری متفاوت است و همواره پذیرای آنهاست. موارد برجسته، فیلم کوتاه سیاه و سفید کامیکازه دوگا، دوئل، اکشن فوق العاده ی دوقلو ها از استودیو تریگر، و آکاکری- داستانی اغواگر به سوی تاریکی که فرودی وحشتناک بر کل مجموعه دارد- هستند.
-
انیمیشن تریسه (Trese)
ویچر نتفلیکس، فیلم انیمه خود را دارد اما اگر چیزی در این راستا میخواهید، فقط به صورت تلویزیونی، تریسه است. از آنجا که ویچر ریشه در فرهنگ عامه فیلیپین دارد و فرهنگ عامه اروپای شرقی است، تریسه DNA ماجراجویی هیولای هفته را با آرایه رویه های پلیسی ژنتیکی ترکیب کرده و عنصر برگشت را اضافه میکند. روشی که در آن ترکیب این عناصر انجام میشود و روش روایت اپیزودی و سریالی، تقریبا یادآور اولین فصلهای پیکان است زمانی که مسیر جدیدی برای اقتباس های تلویزیونی ابرقهرمانی باز میکرد. داستان سریال در مانیل معاصر میگذرد و الکساندارا تریسه را دنبال میکند که تلاش میکند بین بشریت و دنیای ماوراء طبیعی در شهری صلح را حفظ کند که درگیر مشکلات دنیوی است که حل آنها به اندازه مشکلات مربوط به بعد تغییر شکل، دشوار است. این نمایش، فرهنگ و فولکلوری که به ندرت در رسانه های جهان به تصویر کشیده شده است آن هم به این زیبایی، به تصویر میکشد. فصل او بسیار کوتاه است و تنها شش قسمت دارد اما معنیش این است که باید منتظر چیزهای بیشتری باشیم.
-
انیمیشن توکا و برتی: فصل دوم (Tuca & Bertie)
در توکا و برتی بیش از آن که در این فصل چند بار مورد استقبال قرار گیرند، بازی بی بدیل تیفانی هدیش و علی وانگ در قسمت های مقابله با اضطراب، آخر هفته مجردی/ لیسانسی، آزار در محل کار و موارد دیگر مطرح بود. در هر اپیزود، انیمیشن مجاز اجتماعی شرکت تورنانت، فشار و تنش های درونی شخصیت ها را از طریق تغییر پالت های رنگی، شوخی های پس زمینه ای، و حرکت های آشکار، نشان می داد- درست مانند فصل اول که نشان می داد چطور می توان از رسانه برای نشان دادن درونیات شخصیت ها استفاده کرد.
-
انیمیشن راه و رسم شوهر خانه دار (The Way of the Househusband)
این سریال ممکن است در هر دقیقهای که از سریال که در حال حاضر در تلویزیون سنتی یا پخش دیگری وجود دارد، بیشترین خندهها را به همراه داشته باشد. اپیزودهای این سریال، داستانهای کوتاهی هستند که بین ۱۵ تا ۲۰ دقیقه طول میکشند و خود مجموعهای از مجموعههای بسیار کوتاه تر هستند که هر کدامشان حول محور سوال اصلی خنده دار سریال هستند: اگر یک یاکوزا زندگی جنایتکارانهاش را رها کند تا به یک شوهر خانه دار کاملا دوست داشتنی تبدیل شود، چه اتفاقی میافتد؟ پاسخ ساده است: کمی ترسناک، خنده دار و در نهایت سزاوار تحسین خواهد بود. انیمیشن در اینجا نسبتاً ابتدایی است (گرچه تصویر جزییات زیادی را در خود جای داده است)، اما اصل ماجرا این نیست. تقریبا یک کمیک متحرک است تا یک نمایش انیمیشنی، تکنیکی که به نظر توجه را به ماده ای که از آن اقتباس شده یعنی مانگای همنام کوسوکه اونو جلب می کند. و صداگذاری عالی است. حتی کسانی که معمولا گرایشی به انیمه ندارند، اینجا به چیزهای زیادی می خندند. فصل اول سریال را می توانید در کمتر از یک ساعت ببینید و ممکن است برای این کار وسوسه شوید اما این کار را نکنید. ارزشش را دارد که بیشتر بخندید.
-
انیمیشن برف پاک کن (The Windshield Wiper)
عشق، جامعهای سری است. این نتیجهای است که یک مرد میانسال که به تنهایی در کافهای تیره و تاریک یک پاکت سیگار کامل میکشد، پس از آن که در کمتر از ۵ دقیقه، عاشقان و احتمالا عاشقان، از هم دور میشوند، نا امید میشوند، یکدیگر را در آغوش میگیرند و به سختی دلتنگ هم میشوند، در پایان داستان کوتاه قدرتمند آلبرتو میلگو درمییابد. شخصیتهای CG به سبکی تبدیل میشوند که حرکتهای استاپ موشن را در پس زمینههای دیجیتالی نقاشی شده در فیلمی تقلید میکنند که در مورد ویژگیهای عشق مدرن، سازگاری در برنامه دوست یابی و سپس دنبال نکردن و گردش قدرتمند است.
-
انیمیشن حباب واژه ها (Words Bubble Up Like Soda Pop)
خداحافظی چیزی است، شبیه رقص شکوفههای گیلاس، که هرگز گفته نمیشود. کیوهی اشیگورو کارگردان فیلم مشهور تو در آوریل خوابیدی، با این داستان عاشقانه نوجوانانه جذاب، برنده جایزه شد با این که هیچ سوالی بزرگتر از این که آیا شخصیتهای اصلی، گیلاس و لبخند، در کنار هم قرار میگیرند یا نه، نپرسید. با این حال شد. گیلاس، شاعری که آن قدر عصبی است که نمیتواند در جمع صحبت کند چه برسد که هایکوی خودش را با صدای بلند بخواند و لبخند، شخصیت برجسته ی شبکه های اجتماعی که دندانهایش را پشت یک ماسک پزشکی پنهان میکند (به موقع درباره اش صحبت می کند) به اندازه ی عاشقانه ی نوپایشان، به نا امنی شان معتقدند و تلاششان برای آلبوم گمشده ی همسر نوازنده ی فقید یک بیوه ی سالخورده، کاوشی تکان دهنده از عشق، از دست دادن و معنای کنار هم بودن این دو است. تصاویری با رنگ های روشن الهام گرفته از هنر پاپ، فضای حومه ای فیلم، با محوریت یک مرکز خرید، با حس زندگی که به اندازه ی اسم ماکوتو شینکای قدرتمند نیست، القا می شود اما نوعی برخورد متقاطع با مخاطبان غربی را می طلبد. اوه و موسیقی متن زیاد می شود.
- انیمیشن عدالت جویان جوان (Young Justice: Phantoms)
بازی بزرگ جرگ وایسمن و براندون ویتی از خانواده ابرقهرمانان تایتان های نوجوان، در فصلی دیگر بازگشته و به طور کامل به: چه می شود اگر دوستان رابین هر هفته با توطئه های بازی تاج و تخت سرو کار داشته باشند؟ تبدیل شده است. این یک تعریف بود. فقط در چند اپیزود این فصل، قهرمانان باید چند لایه کیهانی از مسائل گذشته ی پدر، یک عروسی سلطنتی پرحاشیه، مرگ شخصیت اصلی و نقشه های بین سیاره ای را تحمل می کردند. اما همین مسئله، این فیلم را به یکی از هیجان انگیزترین نمایش های ابرقهرمانی در هر فرمتی تبدیل کرد.
- عالی