تاریخچه شطرنج طولانی و باستانی است. این بازی نسبت به نسخه های اولیه خود در هند بسیار تغییر کرده است. نسخه مدرنی که امروز از آن لذت میبریم تا قرن شانزدهم شناخته شده نبود. تا قرن نوزدهم ساعتی وجود نداشته و مهره ها استاندارد نبودند.
عنوان رسمی قهرمانی جهان در اواخر قرن نوزدهم، مدت کوتاهی پس از برگزاری اولین مسابقات بزرگ و توسعه کامل سبک های مختلف بازی، به وجود آمد. اگرچه اولین کتاب در مورد حرکات ابتدایی طرفین در اوایل سال ۱۸۴۳ منتشر شد، اما همانطور که می دانیم تئوری این بازی تا اوایل/اواسط قرن بیستم واقعاً تکامل نیافت. موتورهای کامپیوتری و پایگاه های داده تا اواخر قرن بیستم وارد بازی نشدند.
نگاهی اجمالی به تاریخچه شطرنج!
خاستگاه شطرنج : مخترع بازی شطرنج کدام کشور است؟
شطرنج، قبل از دهه ۶۰۰ میلادی از بازی هندی چتورانگا (chaturanga) متولد شد. این بازی در طول قرن های بعدی در سراسر آسیا و اروپا گسترش یافت و در نهایت در قرن شانزدهم به چیزی که ما به عنوان شطرنج می شناسیم تبدیل شد. یکی از اولین استادان این بازی یک کشیش اسپانیایی به نام روی لوپز بود. اگرچه او آن را به نام خود ثبت نکرد، اما در سال ۱۵۶۱ به تحلیل آن پرداخت. نظریه شطرنج در آن زمان به قدری ابتدایی و ساده بود که لوپز استراتژی بازی کردن با نور خورشید در چشمان حریف را توصیه میکرد.
تئوری شطرنج و توسعه آن در قرن نوزدهم
تئوری شطرنج تا اواسط قرن هجدهم با سرعت بسیار اندکی پیش رفت. در سال ۱۷۴۹، استاد فرانسوی فرانسوا آندره فیلیدور با کتابی با عنوان Analyze du jeu des Échecs وارد صحنه شد. این کتاب برخی از ایدههای آغازین جدید را پوشش میداد (از جمله دفاعی که هنوز به این نام وجود دارد)، و همچنین شامل دفاع معروف فیلیدور در آخر بازی رخ و پیاده – تکنیکی در پایان بازی که هنوز هم استفاده میشود- بود. جمله معروف فیلیدور مبنی بر اینکه “سربازها روحِ شطرنج هستند” برای اولین بار در این کتاب به جهان معرفی شد.
شطرنج در سراسر جهان به محبوبیت خود ادامه داده و در اواسط قرن نوزدهم مهره ها و تخته شطرنج استانداردسازی شد. قبل از دهه ۱۸۵۰، مهره ها و تخته شطرنج اصلا یکنواخت نبودند. در سال ۱۸۴۹، Jaques of London (تولیدکننده بازی ها و اسباب بازی ها) سبک جدیدی از مهره ها را معرفی کرد که توسط ناتانیل کوک خلق شده بود.
همین مهره ها توسط هوارد استانتون، قوی ترین بازیکن زمان خود تأیید شد. این سبک جدید مهره ها، که به الگوی استانتون معروف است، به سرعت محبوب شد و در مسابقات و باشگاههای سراسر جهان مورد استفاده قرار گرفت. مهره های استانتون و تغییرات جزئی آن هنوز هم به عنوان استاندارد شطرنج مسابقات در نظر گرفته می شوند.
قرن نوزدهم همچنین آغاز ورود ساعت های شطرنج به بازی های رقابتی بود. قبل از ورود ساعت شطرنج، یک بازی میتوانست تا ۱۴ ساعت طول بکشد! با استانداردسازی شطرنج و معرفی ساعت شطرنج، تجهیزات مورد نیاز برای مسابقات و تورنمنت های مدرن در محل قرار گرفت.
شطرنج، در طول دهه ۱۸۰۰ به شدت مسیر توسعه را پیش گرفت. مشهورترین بازی های این دوره زمانی، بازی های جنگی ماجراجویانه بودند. اگر بازیکنی با چپ و راست کردن مهره های خود وقت کشی نکرده و حریف خود را به شیوه ای خشونت آمیز مات نمی کرد، بازی سرگرم کننده نبود! در این دوران هجومی، پاول مورفی بازیکن آمریکایی وارد عرصه شد.
مورفی مظهر تمام این ایده های رمانتیک و تهاجمی بود. وی در طول سفرش به اروپا، تمام بازیکنان بزرگ جهان را به جز هاوارد استانتون (که از دوران اوج خود گذشته بود و چالش مورفی را قبول نکرد) را به شدت تحت تاثیر قرار داد. مورفی، آدولف اندرسن، لوئی پاولسن، دانیل هارویتز و تعداد زیادی از استادان دیگر را شکست داد. در سال ۱۸۵۸، بازی معروف “خانه اپرا” توسط مورفی در مقابل متحدان (دوک برونسویک و کنت فرانسوی) اجرا شد که یکی از بهترین بازیهای تمام ادوار به شمار می رود.
اولین قهرمانان جهان و ظهور شطرنج پوزیسیونی
ویلهلم اشتاینیتس هیچ گاه همانند مورفی بازی نکرد – وی زمانی که اشتاینیتس به شهرت رسید از بازی کناره گیری کرد. تئوری های اشتاینیتس در مورد این بازی همچنان احساس می شود؛ به ویژه بی اعتنایی او به بازی بیش از حد تهاجمی. او ترجیح میداد که گامبی {گامبی به گروهی از گشایشهای بازی شطرنج گفته میشود که در آن یکی از بازیکنان، معمولاً سفید، یکی از مهرههای خود، معمولاً پیاده، را در خطر نابودی قرار میدهد تا در مقابل پوزیسیون بهتری به دست آورد. حریف نیز ممکن است با زدن آن مهره قربانی را بپذیرد (گامبی پذیرفته)، یا بدون توجه به آن حرکت دیگری را بازی کند (گامبی نپذیرفته) یا حتی خود نیز یک گامبی به حریف پیشکش کند (گامبی متقابل)} سرباز را بپذیرد، و سپس موقعیت را میبست تا برنده شود. اشتاینیتس در ابتدا در این نوع بازی پوزیسیون رقیبی نداشت و از آن برای تبدیل شدن به اولین قهرمان رسمی جهان در سال ۱۸۸۶ استفاده کرد.
اشتاینیتس تا سال ۱۸۹۴ عنوان قهرمانی جهان را در اختیار داشت که امانوئل لاسکر با نتیجه ۱۰ بر ۵ او را شکست داد. بازی برگشت آنها، سه سال بعد، حتی با اختلاف بیشتری برگزار شد: لاسکر ۱۰ بر ۲ پیروز شد. لاسکر به مدت ۲۷ سال این عنوان را در اختیار داشت که طولانی ترین دوران قهرمانی شطرنج جهان بود.
شطرنج پوزیسیونی، همانطور که اشتاینیتس و لاسکر نشان دادند، اکنون بیش از پیش محبوب شد. نظریه غالب تا حدود دهه ۱۹۲۰ اشغال مرکز تخته معمولا با سرباز در زمان گشایش بود. رایج ترین گشایش ها روی لوپز، جوئوکو پیانو، گامبی ملکه، دفاع فرانسوی و بازی چهار شوالیه بود. این ها گشایش های نسبتا آرامی هستند که هر دو طرف به آرامی سعی می کنند مزیت های کوچکی را در فضا، مربع های کلیدی، قطرها و صف ها جمع کنند.
خوزه رائول کاپابلانکا در سال ۱۹۲۱ لاسکر را شکست داد و سومین قهرمان جهان شد. سبک کاپابلانکا هنوز هم مظهر تسلط پوزیسیونی ساده و واضح در نظر گرفته می شود. او تمایل داشت از موقعیتهای تاکتیکی پیچیده اجتناب کرده و در عوض از یک مزیت به ظاهر کوچکی که در آخر بازی به دست می آورد، استفاده نماید. مهارت او در پایان بازی بزرگترین مهارتی بود که جهان تا به حال به خود دیده بود. حتی امروزه، بهترین موتورهای شطرنج خطاهای بسیار کمی در تکنیک آخر بازی کاپابلانکا پیدا می کنند. کاپابلانکا با وجود اینکه تنها ۶ سال عنوان قهرمانی جهان را در اختیار داشت، هنوز هم یکی از بهترین بازیکنان تمام ادوار محسوب می شود.
در دهه ۱۹۲۰، مکتب فکری جدیدی وارد سطح بالای شطرنج – هایپرمدرنیسم- شد. بر این اساس می بایست مرکز را با مهره های کوچک کنترل کنید نه اینکه صرفا آن را با سربازها اشغال نمایید. ایده های جدید در بازی ها و تئوری های نسل جدیدی از استعدادهای برتر برجسته شدند: آرون نیمزوویچ، افیم بوگولیوبوف، ریچارد رتی و ارنست گرونفلد. در این دوره، گشایشها و طرحهای توسعهای جدید در بسیاری از گشایشهای محبوب، مانند دفاعهای هندی، گرونفلد و بنونی شکل گرفت.
شاید هایپرمدرن ترین حالت در میان همه گشایشها، دفاع آلخین (به نام چهارمین قهرمان جهان، الکساندر آلخین) باشد. هدف از این دفاع دعوت از مهره های سفید برای پیشبرد پیادههای مرکز و متعاقبا حمله به مرکز است. امروزه آلخین نه به عنوان یک بازیکن هایپر مدرن، بلکه به عنوان اولین بازیکن سبک دینامیک شناخته می شود – او می تواند بسیار تاکتیکی و تهاجمی، یا آرام و پوزیسیونی بازی کند. او از سال ۱۹۲۷ تا سال ۱۹۳۵ عنوان قهرمان جهان را در اختیار داشت که این عنوان را به ماکس اویوه واگذار کرد. آلخین در سال ۱۹۳۷ برنده مسابقه برگشت شد و این عنوان را تا زمان مرگش در سال ۱۹۴۶ حفظ کرد. او تنها قهرمان شطرنج جهان است که در حالی که عنوان قهرمانی را در اختیار داشت از دنیا رفت.
تسلط شوروی بر شطرنج در قرن بیستم
از سال ۱۹۲۷ تا ۲۰۰۶، بازیکنان اتحاد جماهیر شوروی و روسیه عنوان قهرمانی جهان را در اختیار داشتند. آلخین، میخائیل بتوینیک، واسیلی اسمیسلوف، میخائیل تال، تیگران پطروسیان، بوریس اسپاسکی، آناتولی کارپوف، گری کاسپاروف و ولادیمیر کرامنیک قهرمانان و غول های شطرنج جهان بودند که سلطه این عنوان را در قرن بیستم و اوایل قرن ۲۱ اثبات کردند. سبک افسانه های شطرنج که در بالا به آن ها اشاره شد، تفاوت چندانی با هم ندارند. از قهرمانان پوزیسیون (کارپوف، پطروسیان، اسمیسلوف، کرامنیک)، تا سبک هجومی تال، تا توانایی های پویا آلخین، بوتوینیک و کاسپاروف – همه حرفی برای گفتن دارند!
پس از آلخین، میخائیل بتوینیک با قهرمانی در مسابقات جهانی ۱۹۴۸ قهرمان بعدی جهان شد. این رویداد از آن جهت قابل توجه بود که برای اولین بار بود که FIDE بر مسابقات قهرمانی جهان نظارت می کرد (کاری که آن ها هنوز هم انجام می دهند)، و همچنین برای اولین بار بود که مسابقات قهرمانی جهان با یک مسابقه مشخص نمی شد (سیستم مسابقه پنج گانه در غیاب مدافع عنوان قهرمانی جهان استفاده شد). بتوینیک از سال ۱۹۴۸ تا ۱۹۶۳ عنوان قهرمان جهان را در اختیار داشت (به استثنای دو بار که هر کدام یک سال به طول انجامید).
بتوینیک به دلیل منطق آهنین و توانایی های دینامیک خود شناخته شده بود و می توانست تقریباً مانند یک آفتاب پرست و باتوجه به حریفش، سبک خود را تغییر دهد. بتوینیک این عنوان را در سال ۱۹۵۷ به واسیلی اسمیسلوف واگذار کرد، اما طبق قوانین آن زمان بوتوینیک توانست در سال بعد دوباره مسابقه دهد. در مسابقه برگشت ۱۹۵۸، بتوینیک اسمیسلوف را شکست داد و عنوان قهرمانی را دوباره به دست آورد. در سال ۱۹۶۰ بتوینیک این عنوان را به میخائیل تال واگذار کرد. با این حال، در سال ۱۹۶۱ بتوینیک در بازی برگشت مقابل تال پیروز شد. تا اینکه در سال ۱۹۶۳ (زمانی که بتوینیک یک مسابقه را به تیگران پطروسیان واگذار کرده بود) دیگر نمی توانست خواستار مسابقه مجدد در سال بعد شود، چرا که FIDE قوانین را تغییر داده بود.
بتوینیک پس از سلطنت طولانی خود به عنوان قهرمان جهان، شاید بهترین مربی شطرنج در تمام دوره ها بود. او سه قهرمان آینده جهان (کارپوف، کاسپاروف و کرامنیک) را آموزش داد، شاهکاری که هیچ کس دیگری نمی تواند ادعای آن را داشته باشد. او همچنین یک دانشمند کامپیوتر بود و به عنوان یکی از پدران شطرنج کامپیوتری شناخته می شود.
تیگران پطروسیان پس از شکست دادن بتوینیک در سال ۱۹۶۳، نهمین قهرمان جهان شد. او با سبک پوزیسیونی بازی می کرد و به خاطر قربانی های تعویضی فوق العاده مشهور بود. پتروسیان در سال ۱۹۶۶ با شکست دادن بوریس اسپاسکی از عنوان قهرمانی خود دفاع کرد. سه سال بعد، اسپاسکی دوباره در مسابقات شرکت کرد و در سال ۱۹۶۹ برای دومین بار به مصاف پتروسیان رفت. اسپاسکی در مسابقه ۱۹۶۹ پتروسیان را شکست داد تا دهمین قهرمان جهان شود. اسپاسکی پیش از شکست معروف به بابی فیشر، این عنوان را به مدت سه سال در اختیار داشت.
بابی فیشر یکی از مرموزترین چهره های شطرنج در تمام دوران ها بود و تنها بازیکنی بود که توانست دیوار شطرنج شوروی را در نیمه دوم قرن بیستم بشکند. از سال ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۲ به نظر می رسید که هیچ کس روی زمین نمی تواند او را شکست دهد. وی در سال ۱۹۷۱ مارک تایمانف را در یک مسابقه مقدماتی با شش پیروزی شکست داد. فیشر ۶ بازی اول را بدون باخت یا تساوی برد. سپس چند ماه بعد دوباره همان کار را با بنت لارسن انجام داد و ۶ برد متوالی به ثمر رساند. این دو دستاورد بی سابقه بود.
در سال ۱۹۷۲، فیشر و اسپاسکی مسابقه ای را برگزار کردند که تمام جهان را مجذوب خود کرد. این رویداد نه تنها به عنوان مورد انتظارترین رویداد قهرمانی شطرنج جهان در تمام دوران ها تلقی می شد، بلکه پیامدهای ژئوپلتیک زیادی نیز داشت. ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی نه تنها در حال جنگ سرد بودند، بلکه برای برتری در شطرنج نیز با یکدیگر می جنگیدند. کار کردن با فیشر بسیار دشوار بود و بازی اول را با یک اشتباه ابتدایی بسیار عجیب در آخر بازی باخت. سپس به دلیل مشکلاتی که در سالن بازی دید، از انجام بازی دوم خودداری کرد. اسپاسکی مسابقه را با برتری ۲ بر صفر آغاز کرد و فیشر را در وضع بدی قرار داد. این مسابقه بهترین بازی از میان ۲۴ بازی بود و فیشر با کسب امتیاز ۱۲.۵ تا ۸.۵، یکی از بهترین کامبک های تمام ادوار را رقم زد. بازی های معروف زیادی از این مسابقه وجود دارد، اما بازی ششم برجسته است – حتی اسپاسکی پس از بازی زیر، فیشر را تشویق کرد.
متاسفانه، فیشر سه سال بعد از دفاع از عنوان قهرمانی خود، ناکام ماند؛ به دلیل خواسته های به ظاهر مضحک فیشر که FIDE نتوانست آن را برآورده کند، او مجبور شد عنوان قهرمانی جهان را کنار بگذارد. فیشر از دنیای شطرنج ناپدید شد، تا اینکه در سال ۱۹۹۲ برای بازی با رقیب قدیمی اش بوریس اسپاسکی دوباره به روی صحنه آمد. پس از پیروزی در آن مسابقه، فیشر دوباره از صحنه شطرنج ناپدید شد و بیش از هر قهرمان دیگری در جهان همه را متعجب کرد.
کارپوف، کاسپاروف، کامپیوترها و کارلسن
آناتولی کارپوف در سال ۱۹۷۵ دوازدهمین قهرمان جهان شد. او به خاطر سبک پوزیسیونی محکم و تکنیک فوق العادهاش معروف است که مانند یک مار بوآ توصیف شده است. ویسواناتان آناند، قهرمان سابق جهان می گوید: “کارپف چندان علاقه ای به برنامه های خودش ندارد، اما به خنثی کردن برنامه های شما ادامه خواهد داد.” کارپف به مدت ده سال قهرمان جهان بود و تا حدود سال ۱۹۹۷ در بالاترین سطح شطرنج بسیار فعال بود. بعدها چندین کتاب به نام او منتشر شد، وی در سیاست روسیه بسیار فعال شد.
سلطه کارپوف در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ تا زمان ظهور یک افسانه روسی دیگر، گری کاسپاروف، پابرجا بود. در سال ۱۹۸۴، اولین مسابقه از پنج مسابقه قهرمانی جهان کارپوف- کاسپاروف برگزار شد. این دو اسطوره شطرنج در مجموع ۱۴۴ بازی برای کسب عنوان قهرمانی جهان در پنج مسابقه ذکر شده قبلی انجام دادند. از این ۱۴۴ بازی، ۱۰۴ بازی مساوی، کاسپاروف ۲۱ برد و کارپوف ۱۹ برد داشت. با وجود این رکوردهای تقریبا مشابه، کاسپاروف در هر مسابقه مقابل کارپوف پیروز شد.
کاسپاروف این عنوان را به مدت ۱۵ سال نگه داشت، که دومین سلطه متمادی پس از لاسکر محسوب میشد. تئوری شطرنج بین اوایل قرن بیستم (سلطنت لاسکر) تا اواخر قرن بیستم پیشرفت زیادی کرده بود. با توجه به تکامل تئوری شطرنج، کاسپاروف نه تنها حریف های بیشتری در سطح جهانی داشت، بلکه در مقایسه با لاسکر، حریف های بسیار قوی تری نیز داشت. کاسپاروف همیشه بر همه رقابتها تسلط داشت تا اینکه در سال ۲۰۰۰ توسط ولادیمیر کرامنیک از این سلطنت خلع شد. او تا سال ۲۰۰۵ به عنوان برترین بازیکن جهان باقی ماند و اولین کسی شد که Elo 2800 را شکست.
کاسپاروف اولین بازیکن بزرگی بود که به شدت از کامپیوترها برای آماده سازی و مطالعه بازی استفاده کرد و قوی ترین کامپیوترهای اواخر دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰ را در چندین مسابقه بسیار عمومی شکست داد. او سرانجام در سال ۱۹۹۷ توسط ابرکامپیوتر Deep Blue شکست خورد، اولین باری که یک قهرمان جهان از یک کامپیوتر در مسابقه ای شکست می خورد که دنیا را تغییر داد. کاسپاروف همیشه معتقد است که تبانی انسانی در کمک به رایانه در انتخاب حرکت صحیح در لحظات حساس نقش داشته است. Deep Blue پس از مسابقه اوراق شد. کاسپاروف پس از بازنشستگی از شطرنج رقابتی، چندین کتاب فوق العاده نوشت (از جمله اثر چند جلدی شگفت انگیز خود به نام “پیشینیان من”)و درگیر سیاست روسیه شد. او اخیراً مجموعه مستر کلاس شطرنج را انجام داده است که در این مصاحبه اختصاصی chess.com به آن پرداخته است:
در سال ۲۰۰۵، سرانجام کامپیوترها بسیار قدرتمندتر از هر انسانی شناخته شدند. این به خاطر یک ابرکامپیوتر به نام Hydra بود که به راحتی مایکل آدامز را شکست داد (در آن زمان با امتیاز ۲۷۳۷ در رتبه هفتم جهان قرار داشت). Hydra با ۵.۵ امتیاز از ۶ بازی پیروز این مسابقه شد. موتورهای کامپیوتری همچنان قوی و قوی تر می شدند. یک موتور منبع باز محبوب، Stockfish، دارای ELO تخمینی حدود ۳۴۰۰ است. در سال ۲۰۱۷، یک تشکل جدید در دنیای شطرنج، AlphaZero، به طور کامل Stockfish را در یک مسابقه ۱۰۰ بازی شکست داد. در اوایل سال ۲۰۱۸، AlphaZero دوباره Stockfish را – این بار در یک مسابقه ۱۰۰۰ بازی با شانس زمان- شکست داد.
انسانها نیز با کمک رایانهها برای تحلیل، تحقیق و تئوری گشایش قویتر میشوند. امروزه تقریبا همه شطرنج بازان، از جمله مگنوس کارلسن قهرمان کنونی جهان از موتورهای شطرنج استفاده می کنند. کارلسن از زمان شکست ویسواناتان آناند در سال ۲۰۱۳ قهرمان جهان بوده است و برای مدت طولانی همچنان بهترین بازیکن جهان باقی مانده است. او به تسلط خود ادامه داد و در ۴ تورنمنت اولی که در سال ۲۰۱۹ بازی کرد، برنده شد. وی رکورد بالاترین رتبه در تاریخ را با ۲۸۸۲ (در سال ۲۰۱۴ به دست آورد) در اختیار دارد و در حال حاضر دارای رتبه کلاسیک ۲۸۷۶ است. بسیاری از مردم او را قوی ترین بازیکن تمام ادوار می شناسند.
در حال حاضر قهرمان فعلی شطرنج جهان دینگ لیرن است.
- عالی